English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (265 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
structured english U انگلیسی ساخت یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
structured U ساخت یافته
structured walkthroughs U بررسیهای ساخت یافته
structured programming U برنامه نویسی ساخت یافته
structures coding U برنامه نویسی ساخت یافته
structured flowchart U نمودار گردش کار ساخت یافته
array U ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
arrays U ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
elegant programming U نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
c U زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
database U مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
databases U مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
pascal U زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
databank U 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
anglicization U انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
anglicism U اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
work in progress U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic U ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
lime juicer U ملوان انگلیسی انگلیسی
anglicizing U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicised U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
os/ U سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
findings U یافته
finding U یافته
Englishwomen U انگلیسی
Englishmen U انگلیسی
English U انگلیسی
British U انگلیسی
limey U انگلیسی
limeys U انگلیسی
Englishwoman U انگلیسی
johnny U انگلیسی
english woman U زن انگلیسی
Britishers U انگلیسی
Briton U انگلیسی
Englishman U انگلیسی
Britisher U انگلیسی
Britons U انگلیسی
knuckle guard U انگلیسی
knuckle bow U انگلیسی
deployed U گسترش یافته
matched U تطبیق یافته
done U وقوع یافته
extended U تمدید یافته
porrect U بسط یافته
tuned U وفق یافته
abroad U گسترش یافته
linked U پیوند یافته
past U پایان یافته
allocated U اختصاص یافته
awakened U اگاهی یافته
endrgized U انرژی یافته
glorified U تجلیل یافته
instinct with force U نیرو یافته
depauperate U تقلیل یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
mature economy U تکامل یافته
nee U تولد یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
wany U کاهش یافته
waney U کاهش یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
full-fledged U تکامل یافته
full fledged U تکامل یافته
instinct with life U روح یافته
generalized U تعمیم یافته
transferred U انتقال یافته
nascent U پیدایش یافته
expanded U بسط یافته
organized U سازمان یافته
transmissive U انتقال یافته
downfallen U زوال یافته
due out U خاتمه یافته
cleat U عایق انگلیسی
cleat knob U دگمه انگلیسی
english speaking U انگلیسی زبان
english system U سیستم انگلیسی
redcoat U سرباز انگلیسی
tommy atkins U سرباز انگلیسی
In simple (plain) English. U به انگلیسی ساده
British U زبان انگلیسی
english opening U گشایش انگلیسی
english self taught U خوداموز انگلیسی
after the english f. به سبک انگلیسی ها
anglophile U انگلیسی دوست
HMS U کشتی انگلیسی
johnny U مرد انگلیسی
arabic numeral U اعداد انگلیسی
association croquet U کروکه انگلیسی
anglicization U انگلیسی مابی
english billiards U بیلیارد انگلیسی
in plain english U به انگلیسی ساده
jardin anglais U باغ انگلیسی
is a monetary sign U انگلیسی است
lime juicer U کشتی انگلیسی
middle english U انگلیسی تا 0051میلادی
ale U ابجو انگلیسی
king's english U انگلیسی اصیل
English altar U محراب انگلیسی
twice born U تولدتازه روحانی یافته
reborn U تولد تازه یافته
organize U بازار سازمان یافته
centralized design U طراحی تمرکز یافته
generalized force U نیروی تعمیم یافته
linked subroutine U زیربرنامه پیوند یافته
development system U سیستم توسعه یافته
diminished U : تقلیل یافته کاسته
diminished U [قوس تقلیل یافته]
generalized routine U روال تعمیم یافته
organises U بازار سازمان یافته
bimanual U بادودست انجام یافته
developed contries U ممالک توسعه یافته
sort merge program U پردازش تعمیم یافته
structured design U طراحی ساختار یافته
allopatric U بتنهایی وقوع یافته
mature soil U خاک تکامل یافته
extended memory U حافظه توسعه یافته
organizes U بازار سازمان یافته
systematized delusions U هذیانهای نظام یافته
contd U مخفف ادامه یافته
organizing U بازار سازمان یافته
organising U بازار سازمان یافته
formatted display U نمایش شکل یافته
reduced mass U جرم کاهش یافته
inning U زمین باز یافته
redivivus U تولد تازه یافته
extended precision U دقت توسعه یافته
mature economy U اقتصاد رشد یافته
organized market U بازار سازمان یافته
generalized coordinates U مختصات تعمیم یافته
finds U چیز یافته مکشوف
find U چیز یافته مکشوف
endarch U از مرکزبخارج امتداد یافته
elaborated code U رمز بسط یافته
reduced form U فرم تقلیل یافته
unites U سکه قدیم انگلیسی
uniting U سکه قدیم انگلیسی
unite U سکه قدیم انگلیسی
large white U خوک سفید انگلیسی
limey U سرباز یا ملوان انگلیسی
limeys U سرباز یا ملوان انگلیسی
English bond U آجر چینی انگلیسی
half and half U نوعی ابجو انگلیسی
anglicise U انگلیسی ماب کردن
old english U زبان انگلیسی قدیم
zed U تلفظ انگلیسی حرف Z
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
anglo saxon U نژاد انگلیسی وساکنسونی
anglicise U انگلیسی ماب شدن
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
He is good at English. U انگلیسی اش خوب است
english thread U پیچ و مهره انگلیسی
The English - speaking world. U دنیای انگلیسی زبان
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
The English speaking-countries. U کشورهای انگلیسی زبان
complete U خاتمه یافته یا کامل شده
crumblings U فاسد شده زوال یافته
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
generalized inhibitory potential U پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
extended character set U مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
ranker U افسر ترفیع یافته افسرصفی
the developed world U جهان توسعه یافته [پیشرفته]
fully formed character U کاراکتر تمام شکل یافته
content addressed U نشامی یافته از روی محتوی
generalized function U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
Distribution U تابع تعمیم یافته [ریاضی]
human oriented language U زبان ارایش یافته بشری
extendeo core U حافظه چنبرهای توسعه یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> U ارزان یافته خوار است .
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
salvages U اموال نجات یافته از خطر
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
less developed countries U کشورهای کمتر توسعه یافته
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
well ordered U بنحو اکمل انجام یافته
completing U خاتمه یافته یا کامل شده
generalized reinforcer U تقویت کننده تعمیم یافته
completes U خاتمه یافته یا کامل شده
completed U خاتمه یافته یا کامل شده
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
salvage U اموال نجات یافته از خطر
cee U نام سومین حرف انگلیسی
C, c (C's, c's) U حرف سوم الفبای انگلیسی
m U سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com